زمانهی غریبی است! از افشاگری اسنودن گرفته تا رسوایی فیسبوک که نشان میدهند دیگر چیزی بهنام «حریم خصوصی» چندان معنا و مفهومی ندارد. گوگل همهچیزمان را میداند و حتی میتواند بگوید چه چیزی برایمان بهتر و خوشایندتر است. در مورد تلگرام هم سکوت میکنم که کمتر کسی حاضر است از نسخههای مشابه وطنی آن استفاده کند! هر جا چشم میچرخانی «برادر بزرگ» دنبالت است.
رمان یونی کامپ چیزی مثل «۱۹۸۴» جورج اورول و «دنیای قشنگ نو» هاکسلی است اما با حال و هوای تکنولوژی. شاید بتوان آن را ۱۹۸۴ دیجیتالی خواند.
آرمانشهر یا دقیقتر پادآرمانشهر یونی کامپ توسط ۵ کامپیوتر متحد به نام «یونی کامپ» کنترل میشود. هر کس بخواهد کاری انجام دهد باید با آنها مشورت کند. همه جا توسط اسکنرها رصد میشوند و همه چیز تحت نظر «یونی کامپ» است...
این وبلاگ برای دانلود کتاب نیست، اما حال و هوای این روزها چیزی مثل روایت «یونی کامپ» را لازم دارد! اگر از سری «آینههای شکسته»(Black Mirror) لذت بردید، این رمان هم میتواند تسکینی باشد برای این روزگار تکنولوژیزده!